سبز آبی کبود من

مونولوگ دیوانه ها همچنان شنیدن ندارد

سبز آبی کبود من

مونولوگ دیوانه ها همچنان شنیدن ندارد

استراتژیست

موقعی که تو شب بخیر می گویی، لپ تاپت را می بندی و به زیر پتوی قهوه ای ات می خزی تا صبح زود بلند شوی و بروی کارگاه... من زیر پتوی بنفشم می خزم و با لپ تاپم فیلم می بینم، درس می خوانم، اینستایم را چک می کنم و یا مثل الان می نویسم.

اینکه بلد شده ام با وجود نبودنت دوستت بدارم و خوشبخت باشم نمی دانم خوب است یا نه؟... فقط می دانم منطقی ست. انعطاف پذیری منطقی ست. اقتضایی بودن منطقی است و راهکارهای متنوع برای محیط های غیرقابل کنترل اسمش مدیریت استراتژیک است و یکی از چیزهایی که مدیریت به من افزود همین استراتژیست بودن است. بلد شده ام ننالم و از شرایطی که مطابق میلم نیست حظ وافر ببرم و صبوری کنم و ککم نگزد که نامزدی با تمام کمکی که به پذیرفته شدن من در خانواده ات کرد، دونفرگی هایمان را از ما گرفت.اینکه  نمی گذارند هنوز دو نفره باشیم بیشتر به نظرم مضحک است تا گریه دار.

با تمام این تفاسیر خوشبختم چون رو به جلو می رویم و در راه هدف های دو نفره مان گام بر می داریم و زندگی اگر زیادی همه جنبه هایش جفت و جور باشد به بی مزگی می زند و من از بی مزه شدن زندگی بدم می آید.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد