سبز آبی کبود من

مونولوگ دیوانه ها همچنان شنیدن ندارد

سبز آبی کبود من

مونولوگ دیوانه ها همچنان شنیدن ندارد

زندگی دنیا بازیچه ای بیش نیست

عشق یک مفهوم انتزاعی ست که بیشتر از آنکه به طرف مقابل بستگی داشته باشد به خود آدم مربوط است.به اینکه حوصله ات بکشد در این لحظه عاشق باشی یا نه...عشق مثل کش تنبان هی ول می شود و اگر نگیری اش  در می رود. عشق  از گازهای VOCs  هم فرّار تر است و زود تبخیر می شود.

من فکر می کردم رابطه دو نفره بیشتر وابستگی است اما بعدش دیدم اتفاقا مستقل ترت می کند. منی که همیشه منتظر بودم یکی از غیب نازل شود و حال مرا خوب کند دیدم خیال خام است و این تویی که فقط منجی خودت هستی. نیمه گمشده و شاهزاده سوار بر اسب کشک است در واقع. تو تا خودت خوشبخت نباشی و بلد نباشی خودت را هندل کنی کسی از بیرون نمی تواند همچه کمکی به تو کند. اتفاقا تکیه که کردی به دیوار طرف مقابل و زارت رمبید متوجه می شوی که باید روی پای خودت بایستی و یک نفره مشکلاتت را حل کنی آن هم با شخصی ترین شیوه ممکن و تازه بعضی وقت ها طرفت را هم باید تو جمع کنی.

من  همیشه فردی می خواستم که سر بزنگاه ها دستم را بگیرد و حامی ام باشد و گریه هام را شانه شود  و عصبانیتم را تحلیل برد. او داریوش بود برای من و به خودم که آمدم تا خودم دارم داریوش تر می شوم برای اغیار.

رابطه بیشتر از آنکه وابسته ترت کند مستقل ترت می کند و این ها را اینقدر باید زمین بخوری و دلت کتک بخورد تا متوجه شوی. رابطه سوهان است... تا یک نفره بودی عشق می کردی با رفتارها و ویژگی های خوب و بدت ولی بعد از رابطه این خبرها نیست. دیگر اینکه زود از کوره در می روی مشکل خودت تنها نیست مشکل نفر مقابل هم هست. همینم که هستم اصلا جایی ندارد دیگر. اگر رابطه ات برایت مهم است و قصدت حفظ است باید نم کشیدن و نیم من شدن را یاد بگیری. حتی یاد بگیری اتفاقا که طرف مقابلت همین است و نخواهی در چارچوب تو رفتار کند. در رابطه اتفاقات لج درآر زیادی رخ می دهد که اگر بلد نباشی به بازی شان بگیری می بازی...و آنقدر می بازی تا راه و رسم بازی را بلد شوی.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد