اولین بار بود در تمام این سال ها که می رفتیم سینما.
حالا خانوادگی بود که باشد
مهم نشستن ما کنار هم بود و سکانس شب فیلم که حایلی بود بر گرفتن دستان همدیگرمان
و ضربه ممتد پاهایم به پاهایش
و رد دستانم بر سفیدی شلوارش که رنگ نامناسبی ست برای سینما
و مهم تر از همه آرام گرفتن انگشتانم در دستان بزرگ مردانه اش.